به منظور بررسی ابعاد این نظریه و امکان و عدم امکان آن، گفتوگویی را با حجتالاسلام والمسلمین سید محمد صادق علم الهدی استاد سطوح عالی و خارج حوزه علمیه قم، عضو جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیه، عضو هیئت مدیرۀ انجمن اصول و فقه حوزه و عضو کمیتۀ آزمون جذب قضات ترتیب داده است. ایشان در این مصاحبه، ضمن مفهومشناسی نظام اقتصادی اسلام، به بررسی امکان و عدم امکان و اشکالات وارد بر آن پرداختهاند. استاد علمالهدی ضمن ارائۀ برخی راهکارها، به ریشهیابی و نحوۀ حل برخی مشکلات امروز جامعۀ اسلامی پرداختهاند.
خردورزی: مسئله نظام مسائل اقتصاد اسلامی، استخراج مبانی، تطبیق مبانی با مصادیق و… از جمله مواردی است که پایه و ریشه آن بایستی در حوزههای علمیه بنا نهاده شود، به نظر شما حوزههای علمیه چقدر توانستهاند زمینه اجرای اقتصاد اسلامی در جامعه را فراهم کنند؟
کارهایی شده است، اما تا سطح مطلوب خیلی فاصله دارد، آثاری که در حوزههای علمیه با رویکرد نخست نگاشته شده و در صدد استخراج اقتصاد اسلامی از دل نصوص دینی بودهاند، از سه حال خارج نیستند؛ یا معمولاً شعاری هستند و از بیان آمال و آرزوهای یک مسلمان در حوزه اقتصاد فراتر نرفتهاند، و یا اگر از این فراتر رفتهاند، نظامی را عرضه کردند که در واقع برگرفته از اقتصاد بدوی عصر صدور نصوص دینی و متناسب با مقتضیات آن زمان است، نه برگفته از خود دین. خیلی مهم است که بین مقتضای دین و مقتضیات عصر نزول دین فرق بنهیم. روی همین جهت، اینان از عرضه نظام قابل اجرا و کارآمد عاجزند. نمونه کار اینان تطبیق وامهای بانکی بر قرارداد مضاربه است که از حدّ کاغذ و شک و فرم فراتر نمیرود.
برخی نیز با تاری از دین و پودی از گرایشها و تمایلات اقتصادی خویش مدّعی اقتصاد اسلامی شدهاند. یعنی اوّلیاتی را از دین گرفتهاند و بعد با افکار اقتصادی خود که معمولاً تحت تأثیر زمان شکل گرفتهاند، به آن شاخ و برگ دادهاند. لذا میبینیم برخی از مدّعیان اقتصاد اسلامی در اوایل انقلاب، اقتصادی با رنگ و بوی سوسیالیستی به اسلام نسبت دادهاند و برخی از مدعیان امروز، اقتصادی با رنگ و بوی لیبرالیسم. هر دو گروه هم مدعیاند که این اقتصاد را از دل نصوص استخراج کردهاند. و البته تنوع نصوص هم باعث شده که دست اربابان هر دو نظریه از ارائه نص تهی نباشد و هر دو بر مدعای خود، استدلال قرآنی و روایی دست و پا کنند! آراء این جماعت در واقع نظریات بشری قابل نقد و بررسی است که به واسطه استناد به نصوص، در نظرشان قداست یافتهاند و دیدگاه متعیّن دین جلوه کردهاست.
اما ارائه اقتصاد اسلامی به شیوه دوم، به نظر من فراتر از توان حوزه است و نیازمند همکاری وثیق محقّقان حوزه و دانشگاه، شاید بتوان آثاری با این رویکرد یافت، اما همانطور که عرض کردم، این مسیر بدون صرف هزینه و زمان و بدون پشتوانه حکومتی، به سرانجام نمیرسد؛ زیرا میخواهید نظامی در رقابت با نظامات مدرن امروز عرضه کنید. طبیعتاً باید متناسب با زمانی که آنها صرف کردهاند، زمان بگذارید؛ متناسب با هزینهای که آنها کردهاند، هزینه کنید.
روی این سادهانگاری بیجا خیلی تأکید دارم؛ زیرا احساس میکنم بسترساز چالشهای اصلی انقلاب اسلامی شده است. حتی مرحوم شهید بهشتی که از خوشفکرترین نیروهای انقلاب بود، در آستانه انقلاب در سخنرانی خود در مدرسه حقّانی، اطلاع اندک از دانش روز را برای استخراج و استنباط نظامات اجتماعی اسلامی از متون دینی کافی میخواند و ورود در این عرصهها را خیلی آسان میشمرد.
ما خیلی از مقولات را ساده انگاشتیم و فکر کردیم دنیای غرب، نظامات اجتماعی و سیاسی را بر مبنای شهوات خود استخراج کرده است. درصورتیکه این نظامات و دانشها، ما حصل تجارب بشری و عُقلایی است که در طول سالها تحقیق و مطالعه و آزمونوخطا به دست آمده است و نخبگان شرقی در پیدایش آنها نقش داشتهاند. همانطور که پشت تکنولوژی روز، میلیاردها ساعت مطالعه وجود دارد که نتایج شگرف آن را در قالب کامپیوتر و اینترنت و موبایل و هوش مصنوعی و غیره میبینیم، علوم انسانی روز نیز از چنین پشتوانهای برخوردار است و به راحتی نمیتوان دراین حوزهها صاحب سبک و رأی شد.
خردورزی: باتوجهبه اینکه بارها گفتید که به شهید صدر علاقه دارید و سالهای متمادی کتابهای ایشان را تدریس کردهاید، کتاب «اقتصادنا» و امثالذلک، در مسیر تحقق نظام اقتصاد اسلامی به معنای دوم، در چه حدی ارزیابی میشوند؟
در اینکه شهید صدر یک نابغه بود، شکی نیست. او بهمراتب از حوزه زمان خود جلوتر بود؛ اما درکی که او از اقتصاد کلان و مقوله بانکداری داشت، با درکی که ما امروز از این مقولات داریم، کاملاً متفاوت است. تجربۀ انقلاب اسلامی تجربۀ بینظیری در تاریخ است و شهید صدر این تجربه را به هنگام نگارش آثارش نداشت.
به همین دلیل کتاب ایشان علیرغم اینکه گامی بهپیش محسوب میشود؛ با مقصدی که مقصود ما در این گفتار است، فاصله بسیار دارد. کتاب «اقتصادنا» توصیفاتی است کلّی از نظام اقتصادی اسلام در قیاس با دو نظام مارکسیستی و سرمایهداری که بیش از آنکه به کار اجراء در سطح کلان یک کشور بیاید، به درد اقناع کلامی جوانان و توجیه دینی آنان میآید. نتیجه حاصل از کتاب مزبور این است که میتوان به یک نظام اقتصادی منطبق با اسلام نیز اندیشید، اما نقشه راهی ارائه نمیکند و چالشهای عملی آن را نمیکاود.
و البته طبیعی است که چنین امری از عهده مرحوم آقای صدر که نه تجربهای در این حوزه داشت و نه تحصیلات آکادمیکی در این رشته، برنیاید. به همین دلیل معتقدم که در زمینۀ اقتصاد، آقای صدر هر چند در قیاس با زمان خود، گامی بهپیش نهاد؛ اما آنچه که او انجام داد، گامی ابتدایی در این مسیر صعب العبور بود، و صد البته بسیاری از آنان که بعد از او در این عرصه قلم زدند، فراتر از او نگفتند و گامی وراری او بر نداشتند.