ضرورت حکومت دینی از دیدگاه علامه حکیمی، برخاسته از دلِ توحید و نبوت و امامت است. لازمۀ توحید و اعتقاد به خداوند عادل، تحققبخشیدن به عدالت در همۀ عرصههاست.
به تعبیر او، این سخن بسیار سخیف است که بگوییم: «پیامبران دربارۀ حق و باطل سخن گفتهاند؛ نه عدل و ظلم». شگفتا! آیا پیامبران به خدای یگانه دعوت نکردهاند و خداوند را عادل نشمردهاند؟! آنگاه چگونه خدای عادل موافق با ظلم باشد یا احکام دین او با ظلم نستیزد؟! پس مینگری که خودِ توحید، دعوت به عدل و وجوب آن است.
از نظر علامه حکیمی، در قاموس بزرگ اسلامی دوکلمۀ قابلتأمل و اهمیت وجود دارد که یکی ولایت است و دیگری امامت. کلمۀ نخستین اشاره به معنای عام دقیقی دارد که امامت و ولایت باطنی، هر دو را شامل میشود؛ اما امامت عبارت از رهبری و فرمانروایی و ریاست عامه در دنیا و دین است که مخصوص پیامبر و امامان پس از اوست. در اندیشۀ ایشان، سازندگی معیشتی، از اصول رسالت پیامبران است و حکومت دینی و معیار عینی آن هم رسیدن به «منهای فقر» بهعنوان مهمترین شاخصهای دینی بودن حکومت است.
تعیین ضابطۀ عدالت بهعنوان معیار حکومت، یعنی حرکت در جهت رسیدن به جامعۀ «منهای فقر» در «عینیت جامعه»، در واقع علامه حکیمی را از کلیۀ مباحث صرفاً نظری و ذهنی دربارۀ حکومت جدا میکند و به یک معیار کاملاً تجربی برای حکومت میرساند.
پس جامعۀ موردنظر علامه حکیمی، قائم بر شالودههای توحید و عدل بوده و بنیادش عدالتمحوری است. بهگونهای که همۀ اعضای این جامعه، برای برپاداشتن عدالت و اجرای قسط به پا میخیزند. این جامعه، جامعهای است که در آن، ضعیفان با کمال قدرت، حق خود را از قدرتمندان و زورمداران میستانند.
همچنین، در حکومت اسلامی، حاکم وظایفی را در راستای تحقق اهداف حکومت در لایههای مختلف باید پیشببرد که عبارتاند از:
انتخابات کارمندان و دستیاران از آگاهترین و متقیترین افراد
مراقبت از کارهای اداری
توجه به امور قضائی
تدارک سپاهی نیرومند و مؤمن
وفای به عهد
حرمتنهادن به انسانها
حمایت از اصل مساوات و برابری
مردمیبودن و زندگی در میان آنان
برطرفکردن نیازهای جامعه
انتقادپذیری مبارزه با فقر
حمایت و جانبداری از محرومان و فرودستان
مبارزه با نادانی و بیسوادی در جامعه
استحکام پیوندهای اجتماعی و مبارزه با فساد