مُد به معنای «آخرین مد، آخرین تفاوت» است. مد یک بیان زیباشناختی محبوب در یک دوره و مکان خاص و در یک زمینۀ خاص است؛ بهویژه در لباس، کفش، سبک زندگی، لوازم جانبی، آرایش، مدل مو و تناسباندام.
اجزای ملموس فرهنگ
به قول اسکاپین، فرهنگ شامل اجزای انتزاعی و ملموس است. اجزای انتزاعی شامل معانی نمادها، رویدادها، فعالیتها یا اعمال و نحوۀ ایجاد و انتخاب معانی است و اَشکال عمل، رفتارها و فعالیتها اجرای ملموس فرهنگ هستند. لباس ممکن است یک شیء ملموس، مانند یک پیراهن، یک جفت کفش، یا مدل مو باشد؛ اما این مصنوعات معانی را در یک فرهنگ توسعه میدهند. فرایند مُد، موقعیتهایی که در آن از لباس استفاده میکنیم و گروههایی که با پوشیدن انواع لباسها مرتبطاند، همگی به آن آثار معنا میبخشند. در هر فرهنگ، لباس بر اساس ویژگیهای بسیاری شکل میگیرد و منعکسکنندۀ آن فرهنگ است؛ بنابراین لباس نقشۀ پیچیدهای از ویژگیهای فرهنگی است.
رفتار و انتخاب دربارۀ لباس به ما نشان میدهد که در یک فرهنگ، افراد چگونه فکر میکنند و برای چه چیزی ارزش قائل هستند.
بهعنوانمثال، در ایالات متحده که مصرفگرایی ارزش است، شاهد تمایل مصرفکنندگان به داشتن کمدهای بزرگی از لباس هستیم؛ درحالیکه در برخی از کشورهای اروپایی، مصرفکنندۀ معمولی، کمد لباس نسبتاً کوچکی دارد که اغلب شامل چندین کالای باکیفیت و گران است که در طول فصل و زمان مناسب، بارهاوبارها پوشیده میشوند.
لباس بخش مهمی از هر فرهنگ است. محققان علم جامعهشناسی معتقدند لباس عمیقاً اجتماعی است و ویژگیهای فرهنگی هر شخص را منعکس میکند؛ مثل اینکه به کدام خردهفرهنگ تمایل دارد، علایق او چیست، در چه وضعیت اقتصادی قرار دارد یا متعلق به کدام منطقۀ جغرافیایی است.
نقش جغرافیا و مد در شکلدهی به پوشش افراد
پیش از توسعۀ فناوریها، عامل جغرافیا در شکلدهی به پوشش افراد بسیار تأثیرگذار بود و حفظ سنت، جایگاه بسیار باارزشی داشت. با صنعتیشدن و رواج صنعت فرهنگ، فرهنگها به هم نزدیک شده و فرهنگ، تبدیل به ابزاری قوی برای فروش محصولات سرمایهداری شد. در نتیجه، تمایزات، کمتر و شباهتها، بیشتر گردید.
هرچه اسباب و سبک زندگی افراد در سراسر جهان شبیهتر شد و بهتبع آن، موضوعات اذهانِ افراد به هم نزدیکتر، شیوۀ لباس پوشیدن و نوع انتخاب لباس، متناسب با احوال روز گردید و شباهتها وسعت جهانی گرفت. در این فضا، هنجارها بیش از اینکه از محیط زندگی نشئت بگیرند، در دهکدۀ جهانی ساخته میشدند و سپس به بخشهای فرهنگِ محلی نفوذ میکردند. بنابراین، دیگر این «مُد» بود که نوع پوشش اکثریت افراد جهان را معین میکرد.
به گفتۀ پیر بوردیو، جامعهشناس، مُد به معنای «آخرین مد، آخرین تفاوت» است. مد یک بیان زیباشناختی محبوب در یک دوره و مکان خاص و در یک زمینۀ خاص است؛ بهویژه در لباس، کفش، سبک زندگی، لوازم جانبی، آرایش، مدل مو و تناسباندام.
انسان؛ انتخابگر نهایی
با تمام اینها و البته نشر افکار پستمدرن و توجه به خردهفرهنگها، هنوز هم انتخابگر، خود انسان است. همۀ ما برای کنش، اول نیازهایمان را در نظر میگیریم، سپس امیال، خواستهها و شرایط را بررسی میکنیم و باتوجهبه موقعیت، امکانات و هنجارها، باتدبیر و استدلال، برای رفتارمان استراتژی میچینیم. در مورد پوشش نیز همین مسئله صادق است.
همۀ ما در فرایند زیست اجتماعیمان، کارکردها، تناسبات و تعلقهای هر تیپ لباسی را تااندازهای یاد گرفتهایم و این اولین ابزار شناخت ما در مواجهه با افراد است. مثلاً در مورد کسی که شلوار شش جیب و هودی میپوشد و زیورآلات با اشکال مد روز و… انداخته، حدس میزنیم چند تا خالکوبی هم داشته باشد و در دستۀ سنی نوجوان باشد؛ ممکن است این شخص، واژههای خاصی را استفاده کند و نسبت به نظم عمومی معترض باشد؛ حتی ممکن است از مواد روانگردان استفاده کند و به دنبال هیجان و پارتی و تجربۀ چیزهای نو برود.
اما اگر کسی را دیدیم که کتوشلوار پوشیده، انتظار داریم محکم و شمرده و با ادبیات رسمی صحبت کند، مبادیآداب باشد، قوانین اجتماعی و اخلاقی را رعایت کند و شغل و درآمدی ثابت داشته باشد.
علم جامعهشناسی معتقد است انسانها به طور ناخودآگاه میدانند که از طریق لباس، میتوانند پیامهای خود را مخابره و ارتباطات خود را شکل دهند. وقتی آن الگوی رفتاری تداوم یابد، نمادین میشود و حالا لباس است که بهخاطر معنای خود از سوی کنشگر انتخاب میشود.
هرچه این روند در سطح افراد یک جامعه قویتر و همهگیرتر باشد، کمکم جزئی از فرهنگ آن جامعه میشود. به همین دلیل است که مردم معمولاً با چیزی که تبدیل به فرهنگ شده، مشکل و تعارضی ندارند و آن بخشی از فرهنگ که متعلق به زمانۀ خود آنان نیست، ممکن است مورد نقد و عدمپذیرش قرار گیرد و تقاضای تجدیدنظر در آن را داشته باشند.
زهرا شیخ، پژوهشگر جامعهشناسی فرهنگی