ما همانند خیلی از کشورهای دنیا، مشکلات و ناکارآمدیهایی داریم؛ اما یک جامعۀ ایستای مردۀ بیجان نیستیم.
زمینۀ زیست و فرصت انتخاب و اثرگذاری در امور مختلف مربوط به خود حقیقی اشخاص، جزو کمترین حقوق عادی هر انسانی است. حقوقی که هیچ شکوشبههای در تساوی آن بین زن و مرد ناظر به ویژگیهای روانشناختی آنها وجود ندارد؛ هرچند طی ادوار مختلف با شیوههای گوناگون، استضعاف و استئمار فکری، اجتماعی، فرهنگی زنان، دائماً درجریان بوده است، اما در حالحاضر، هیچ جامعهای نیست که مدعی تکریم زن و فراهم کردن زمینههای زیست مناسب برای او نباشد؛ این مدعا مادامی که ناظر به ساحتهای مختلف زندگی بشر مورد بررسی و مقایسه قرار میگیرد تشخیص صحت و درستی آن بسیار سخت و پیچیده میگردد. به بیان دیگر در جهانی که همهی جوامع دغدغهی زیست زنانه را دارند، کدامین فکر بیشتر و بهتر زن را از دریچهی انسانیت و انسانی زیستن نگاه میکند؟
جامعۀ ایران نیز از این قاعده مستثنا نیست. بعد از انقلاب اسلامی متولیان اصلی انقلاب، همواره بر لزوم ایجاد فرصتهای مناسب و اثرگذار برای بانوان در عرصههای مختلف علمی، فرهنگی، هنری، سیاسی و… تأکید میکنند و کرامت انسانی را مهمترین رکن زنانگی زن میدانند؛ اما وقایع سال گذشته و نهضت «زن، زندگی، آزادی»، نشان از جریانی ترکیبی نسبت به مواجهه با چالشها و مسائل زنان در ایران و به طور کلی در جهان داشت. تشخیص ابعاد مختلف نهضت «زن، زندگی، آزادی» و تاثیرات آن بر زیست زنان در جامعهی امروز یکی از مهمترین مسائلی است که غفلت ورزیدن از تفکر پیرامون آن منجر به خسران هویت زنِ ایرانی و مسلمان خواهد شد.
مجلۀ خردورزی بهمنظور وضعیتسنجی زیست زنانه در جامعه ایران امروز و شناخت گونههای مختلف فکری، گفتوگویی را با دکتر محمدتقی کرمی دانشیار دانشگاه علامه طباطبایی(ره)، ترتیب داده است.
خردورزی: تحلیل شما از مفهوم «زن ایرانی» چیست؟ آیا جامعۀ ما زمینۀ زیست مناسبی را برای بانوان فراهم کرده است یا خیر؟
مفهوم زن ایرانی، مفهومی مرکب است که از دو بخش زنانگی و ایرانی ترکیب شده است. وقتی از زن صحبت میکنیم، تعریف ما از زنانگی، تعریفی جهانی است که اختصاصی به جامعۀ ایرانی ندارد؛ اما وقتی از ایرانی صحبت میکنیم، از یک فرهنگ و تمدن چندهزارساله بحث میکنیم و بحثمان این است که در انتهای این تمدن و فرهنگ چند هزارساله، زن ایرانی یعنی چه؟
ایران، سرزمین فرهنگ کهن ایرانی و سرزمین اسلام است؛ یعنی دو فرهنگ کهن ایرانی و اسلامی؛ البته کشور ما در دویست سال اخیر، با فرهنگ مدرن نیز مواجه است؛ یعنی مثلثی از ایران، اسلام و تفکر مدرن، اضلاع این هویت را میسازند. زن ایرانی، زنی است که هم ایرانی و هم مسلمان است و هم میخواهد در این جهان جدید زندگی کرده و با فرهنگ مدرن مواجهه داشته باشد؛ او میخواهد برخی از مؤلفههای مدرن را بپذیرد و برخی از آنها را طرد کند. وقتی از زن ایرانی صحبت میکنیم، باید این شرایط پرتنش و سخت را در نظر بگیریم.
پاسخ به این سؤال که «آیا جامعۀ ما شرایط را برای زن ایرانی هموار کرده یا نه؟» تا حدودی سخت است؛ زیرا سؤال صحیحی نیست؛ به دلیل اینکه ما میتوانیم همین سؤال را در مورد مردان، کودکان و کهنسالان نیز مطرح کنیم و پاسخ همۀ این سؤالات «خیر» است.
اما معنای این پاسخ چیست؟ اگر معنای این پاسخ این باشد که ما در وضعیت ایستا یا روبهعقب هستیم، قطعاً پاسخ آن منفی خواهد بود.
ما همانند خیلی از کشورهای دنیا، مشکلات و ناکارآمدیهایی داریم؛ اما یک جامعۀ ایستای مردۀ بیجان نیستیم. ما در حال تحول، پیشرفت و بازآفرینی برخی مؤلفههای کهن فرهنگ خود هستیم. بخشهایی از جامعۀ ایرانی، از جمله جامعۀ زنان، نگاههای خیلی عمیق و رویکردهای متفاوتی نسبت به اسلام دارند که شاید در گذشته بدین شکل نبود و اینقدر عمق نداشت. حتی فرهنگ ایرانی نیز اینقدر که امروز آگاهیهای ملی و مذهبی عمیق است، درگذشته اینقدر برجسته نبودند؛ البته در مقابل آن هم سوژههایی داریم که با هویت دینی یا ملی ما تعارض دارند و میکوشند جامعه را غربیسازی کنند. در مجموع پاسخ این سؤالی که مطرح کردید، پاسخ پیچیدهای است. ما ناکارآمدیهایی داریم و حتی امکان اینکه زنان جامعۀ ما بیشتر رو به جلو حرکت کنند و روز به روز بهتر شوند وجود دارد.