سعید روستایی در سومین اثر بلند سینمایی خود (برادران لیلا)، در جایگاه یک معترض قرار گرفته است. این بار، قرار بود سازنده یکقدم جلوتر برود و فراتر از قابِ کوچکِ رنجِ یک خانواده، در قامت یک معترض نیز ظاهر شود، آنچنان که نخستین قاب مهم فیلم نیز مربوط به اعتراضات کارگران اخراج شده از یک کارخانه بود.
اما قرار گرفتن در موضع معترض، بیش از دیالوگهای انگیزشی و صحنههای زدوخورد کارگران، نیازمند یک ادبیات و منطق اعتراضی است. چیزی که هیچ ردی از آن را در «برادران لیلا» نمیتوان یافت.
بههمین دلیل، روایت روستایی، بیش از آنکه بر محور اعتراض جلو برود، حکم انتحار را دارد. سیلیِ لیلا که در حاشیۀ زمانیِ فعلی، میتواند سَمبلی از یک زن شورشی و تحولخواه باشد، بیشرمانهترین سکانس سینمای ایران است. این سیلی، فارغ از متن اصلی، در حاشیه قرار است نمادی از یک عصیان نسلی-عقیدتی، در برابر گذشته و سنت باشد. در همین منطق نیز این سیلی، جز یک «دلم خنک شدِ» انتحاری، هیچ تغییری بر واقعیت تصویر شده از سوی روستایی نمیگذارد.
در مجموع، «برادران لیلا» را چندان نمیتوان بهعنوان اثری اعتراضی در نظر گرفت. با فرض قرار دادنِ هر نماد و استعارهای، سعید روستایی جز انتحار، نسخۀ دیگری برای جامعۀ فرضیاش تجویز نمیکند.
سیلی هنجارشکنانۀ لیلا به پدرش، نفی خانواده و حرمتهای اجتماعی، بهعنوان عالیترین سیستمِ انتظام آفرینِ اجتماعی است. با اینحال، هرقدر اثر به جنگ همۀ گذشته میرود، برای آینده هیچ نظم و شاخصی به تصویر نمیکشد. «برادران لیلا» در یک نقطۀ عبث و انتحاری درجا میزند و به پایان میرسد.
محمدصادق، فرامرزی، پژوهشگر جامعهشناسی سیاسی