مهمتر از همۀ سؤالات دیگر. هدف اولیۀ علم، برقراری ارتباط با طبیعت و درک آنچه به ما میگوید، است. هدف اصلی فناوری، استفاده از پایگاه دانش علمی موجود، برای مفید ساختن محصولات (گاهی مضر) برای انسان است.
| معرفینامه
پروفسور کلب رضی نقوی در سال 1944 در رائه بارلی هند به دنیا آمد. وی تحصیلات مدرسه و دانشگاه خود را در کراچی گذراند و در سال 1964، زمانی که دانشگاه منچستر به او بورسیۀ تحقیقاتی اعطا کرد، به بریتانیا نقل مکان کرد. او به گروه فیزیک مولکولی پیوست و در سال 1968 دکترای خود را با دفاع از پایاننامهاش، با عنوان «تأخیر انتشار نور از مولکولهای آلی در محلول» دریافت کرد. انجمن سلطنتی لندن او را به بورس تحصیلی رادرفورد برای دورۀ 71-1968 منصوب کرد تا به کار خود در مورد «رفتار حالتهای برانگیختۀ مولکولها» ادامه دهد. در سال 1969 به دپارتمان شیمی دانشگاه شفیلد نقلمکان کرد. او به مدت سه سال به عنوان پژوهشگر، در گروه شیمی دانشگاه شفیلد کار کرد. نقوی در سال 1974 تابعیت بریتانیا را دریافت کرد و شفیلد را با نقل مکان به آزمایشگاه شیمی- فیزیک مؤسسۀ فناوری فدرال سوئیس (ETH) در زوریخ ترک کرد و تا سال 1976، همکار پژوهشی در آزمایشگاه شیمی- فیزیک بود. سپس در گروه فیزیک، در کالج اساتید نروژ (NLHT)، دانشگاه تروندهایم (اکنون بخشی از NTNU) پذیرش شد.
در سال 1976، او اولین نمونه از یک پدیده نسبتاً نادر را گزارش کرد: انتقال انرژی الکترونیکی با واسطۀ تبادل الکترون، از یک دهندۀ سهگانه به یک گیرندۀ دوگانه. نقوی از زمان نقل مکان به تروندهایم در سال 1977، روی طیف وسیعی از مسائل در فیزیک، شیمی و زیستشناسی کار کرده است. همچنین، وی در فیزیک، به ویژه در مناطق مرزی بین بیوفیزیک، شیمیفیزیک، بیوشیمی و پزشکی تلاشهای تحقیقاتی گستردهای انجام داده است. انتشارات او، هم نظری و هم تجربی است و مورد استناد گسترده قرار میگیرد.
دکتر رضی نقوی، با عنوان استاد بیوفیزیک در گروه فیزیک (NTNU) در بیست و ششم ماه مه 2014میلادی، هفتاد ساله و بازنشسته شد. نقوی علاوه بر خروجی تحقیقاتی ثابت خود، تعهد خود را به تدریس، با همکاری در مجلات اختصاص داده شده به جنبههای آموزشی علوم (مجلۀ آمریکایی فیزیک، مجلۀ اروپایی فیزیک و مجلۀ آموزش شیمی) نشان داده است. همچنین وی سردبیر مجلۀ Symmetri است. توانایی زیاد او در بسیاری از زمینههای دیگر علمی نیز، خود را نشان داده است؛ از جملۀ آنها، میتوان به دانش گستردۀ او در ادبیات کلاسیک، تاریخ علم، فلسفه و تاریخ دین اشاره کرد. بیشتر اوقات ایشان، پس از بازنشستگی صرف فعالیتهای غیرفنی، از جمله تاریخ دین میشود؛ اما این بدان معنی نیست که از تحقیقات علمی تخصصی خود غافل باشند. ایشان کتاب «آیا علم میتواند به اسلام باز گردد؟» را در سال 2015 منتشر کرد که شامل ضمیمهای طولانی دربارۀ آثار ابوحامد غزالی است. وی همچنین در حال نگارش مقالهای دربارۀ شبلی نعمانی برای یکی از مجلدهای مجموعۀ «روابط مسیحیان و مسلمانان» است که انتشارات بریل آن را منتشر میکند. از دیگر پروژههای ایشان، میتوان به نگارش مقالهای در مورد عبدالرحمن چشتی اشاره کرد که در مراحل پایانی خود قرار دارد. همچنین، آخرین مقالۀ ایشان با عنوان «ترجمۀ اصل نیوتن به عربی تحت حمایت کمپانی هند شرقی: شایعهای که به افسانه تبدیل میشود؟» در مجلۀ Indian Journal of History of Science در سال 2022 چاپ شده است.
مقدمه
پیشرفتهای علمی و مسائل علمی جدید، همواره مورد توجه اندیشمندان بوده و هست. تاریخ علم پر از فراز و نشیبهای متفاوت و گاه، بستر تحولات بنیادین در اجتماع بوده است؛ همانگونه که گاه، موجب درگیری و تکفیر علما و گاه، باعث قدردانی از آنان شده است. تحولات علمی گاهی جوامع را به آوردگاه مهلکهها و خطرات سوق داده و گاهی آب سردی بر فوران آتش اضمحلال اجتماعی بوده است.
مطالعات مربوط به تاریخ علم نه تنها در درک بیشتر علم اثرگذار است، بلکه موجب بینش دقیقتر نسبت به شناخت علما و احوال و آراء آنان شده و میتوان نقدهای دیگران و تأثیرات شرایط اجتماعی زمان را بر نظریات آنان به خوبی درک و تحلیل کرد.
از زمان پیدایش ابتداییترین علوم تا عصر کنونی، همواره سرقتهای علمی و تحریف تاریخ علم با اغراض گوناگون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و… وجود داشته است. در این بین محققین و علمای حقیقی، از جد و جهد و تلاش، به منظور دستیابی به حقیقت و تاریخ صحیح علمی فروگذار نکردهاند.
در این بین، ارتباط علم و دین همواره وجود داشته و دارد. از ایستادگی کلیسا در برابر پیشرفتهای علمی گرفته تا نگرش ویژۀ یهود در استثمار علم تا پشتیبانی اسلام از علم و عالمان، همگی جهتگیریهای ادیان در قبال علم است. هرچند تحریف تاریخ علم به این جنبه نیز رحم نکرده و با اغراض مختلف، دست به تحریف آن زدهاند.
یکی از افرادی که در مجامع علمی دارای سابقه و اعتبار علمی است و از دانشمندان مسلمان محسوب میشود، جناب پروفسور کلب رضی نقوی است که به منظور آشنا ساختن پیروان حقیقی علم با مکتب علمی دین مبین اسلام، چگونگی مواجهۀ اسلام با علم، چرایی کوچ کردن علم از اسلام و مؤلفههای بازگشت علم به اسلام، کتاب «آیا علم به اسلام برمیگردد؟» را تألیف نمودهاند.
مجلۀ تخصصی خردورزی به منظور تبیین جایگاه علم در اسلام، با محوریت کتاب «آیا علم به اسلام برمیگردد؟»، مصاحبهای با پروفسور کلب رضی نقوی، محقق و پژوهشگر، استاد بازنشسته بیوفیزیک در دانشگاه تروندهایم (NTNU) ترتیب داده که متن آن در ادامه تقدیم خوانندگان محترم میگردد.
خردورزی: چه شد که عنوان «آیا علم میتواند به جهان اسلام برگردد» را برای کتاب خود برگزیدید؟
عنوانِ این کتاب، در درجۀ اول، یک سؤال است و همچنین یک عبارت دوگانه. اول، این مفهوم را به همراه دارد که زمانی، علم بخشی از اسلام بوده است. واقعیتی که توسط بسیاری از مردم جهان شناخته نشده یا به درستی درونی نشده است. مفهوم دوم که بسیار مورد نیاز است -زیرا تقریباً همه از قبل آگاه هستند- تصدیق این است که در مقطعی در گذشته، علم اسلام را ترک کرده است (یا برعکس).
خردورزی: به نظر شما علم چیست و عالم کیست؟
قسمت اول سؤال در اوایل کتاب مطرح شده است. به طور خلاصه، اصطلاح علم که از کلمۀ لاتین science (به معنای دانش) گرفته شده، بیشتر به معنای محدود دانش سیستماتیک است که از طریق آزمایش، مشاهده و تدوین نظریهها به دست میآید. ما نه تنها از علم فیزیک، علم شیمی و… صحبت میکنیم، بلکه از علوم فیزیکی، علوم شیمی، علوم اجتماعی و… نیز صحبت میکنیم. کلمۀ علم، اکنون، هم برای محصول، یعنی کل مجموعۀ دانش سازمانیافتهای به کار میرود که ما اکنون ایجاد کردهایم و هم برای همان فرایندی که به موجب آن، این پایگاه دانش موجود به تدریج گسترش مییابد.
من معتقدم وقتی شما میگویید: «یک عالم» منظور شما «یک محقق علمی» است. چنین شخصی را فیلسوف طبیعی مینامیدند، تا اینکه اصطلاح scientist (در سال 1834) در قیاس با کلمۀ «هنرمند» ابداع شد. تقریباً تا اوایل قرن بیستم، علم (به معنای فعالیت علمی) برای هرکسی به کار میرفت؛ اما آماتورهای واقعی، به دلیل محدودیتهای مالی، مجبور به ترک تحصیل شدند. آخرین آماتور برجسته علم، آلفرد لومیس بود، یک میلیونر که با استفاده از سرمایۀ شخصی خود، تحقیقات پیشرفتهای انجام داد. شاید بیمهری باشد، اما اشتباه نیست اگر بگوییم که بیشتر افرادی که از راه علم امرار معاش میکنند، کارگران علمی هستند و از برچسب «دانشمند» برای کسانی که به گسترش دادن ذخایر دانش علمی اشتغال دارند، استفاده میکنیم.
خردورزی: ارتباط بین فناوری، حقیقت، و دانش چیست؟ آیا مجرد بودن علم با کثرت ناشی از تکنولوژی در تعارض نیست؟
فکر میکنم این یک سؤال واقعاً عمیق است، مهمتر از همۀ سؤالات دیگر. هدف اولیۀ علم، برقراری ارتباط با طبیعت و درک آنچه به ما میگوید، است. هدف اصلی فناوری، استفاده از پایگاه دانش علمی موجود، برای مفید ساختن محصولات (گاهی مضر) برای انسان است. به عنوان مثال، پس از قرنها کار، متوجه میشویم که پروتئینها از چه چیزی ساخته شدهاند. اساساً یک پروتئین منفرد، پیامی است که با خطی نوشته میشود که الفبای آن بیست حرف دارد (حروف این خط را اسیدهای آمینه میگویند). انسولین انسانی، در مجموع تنها پنجاه و یک اسیدآمینه دارد (بیست اسیدآمینه که به ترتیب خاصی چیده شدهاند، برخی از آنها بهوضوح، بیش از یکبار استفاده شدهاند. ) مثل یک یادداشت کوتاه است. طبیعت، انسانها را دعوت میکند تا دریابند که این پیام کوتاه، چگونه درون یک سلول تشکیل شده است. من وارد کل داستان نمیشوم و به سادگی اشاره میکنم که حدود پنجاه سال، تحقیق طول کشید تا بسیاری از تیمها متوجه شوند که انواع مختلفی از RNA درگیر هستند. یکی از این RNAها، RNA پیامرسان (mRNA) نام دارد. همۀ اینها علم است. یک ویروس جدید کرونا از راه میرسد که باعث مرگومیر و وحشت میشود. با استفاده از دانش قدیمی و تکنیکهای آزمایشگاهی موجود، مردم توانستند واکسنهای مؤثری تولید کنند. دانش قدیمی (از قبل موجود)، همراه با روشهای بیوتکنولوژی، واکسنهای مؤثری را در مدتزمان بسیار کوتاهتری نسبت به روش قدیمی ساخت واکسن، به ما داد.
خردورزی: در کتاب خود، سعی کردهاید به چه نکاتی اشاره کنید؟
من بهراحتی میتوانم به این سؤال پاسخ دهم. فقط باید چند سطر اول توضیحات پشت جلد کتاب را به خاطر بیاورم.
جهان اسلام با آگاهی از اهمیت فوقالعادۀ دانش علمی، در جستجوی راهی برای پاسخ مثبت به سؤال فوق است؛ اما به نظر میرسد از طرح برخی سؤالات نزدیک به هم، خودداری میکند که عبارتاند از:
چه کسی علم را به اسلام آورد؟
چه کسی علم را از اسلام بیرون کرد؟
چه کسی میتواند علم را به اسلام بازگرداند؟